معنی چاقی موضعی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

موضعی

موضعی. [م َ ض ِ] (ص نسبی) منسوب به موضع. محلی. آنچه در یک محل خاص قرار دارد یا واقع گردد و رخ دهد: درد موضعی، ادویه ٔ موضعی. (از یادداشت مؤلف).


چاقی

چاقی. (حامص) فربهی. تنومندی. گندگی. سنگینی. پرگوشتی. سمن. || صحت. سلامت. عافیت. تندرستی. بهبود.

فرهنگ فارسی هوشیار

موضعی

در تازی نیامده گالی: چون دارو های گالی (ادویه موضعی) (صفت) منسوب به موضع یا ادویه موضعی. داروهایی که اثر مستقیم بر روی موضع آسیب دیده بدن دارند و از خارج بر محل آسیب دیده گذاشته شوند

فارسی به عربی

موضعی

بوری، محلی


چاقی

زائد الوزن

فارسی به آلمانی

موضعی

Einheimische, Lokal, Örtlich, Vorortzug

فارسی به ایتالیایی

چاقی

obesità

مترادف و متضاد زبان فارسی

چاقی

اضافه‌وزن، سمن، فربهی،
(متضاد) لاغری

معادل ابجد

چاقی موضعی

1040

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری